شعر نوجوان « باور ندارم »
15 دی 1398 توسط الهام عارفپور
شعر « باور ندارم»
ای آنکه یادت در دلم همواره باقیست
ای آنکه غفلت از تو راز بی قراریست
عشق تو احیا کرده روح مرده ام را
آباد می خواهی جهان دیگرم را
دنیای عاشق ها سر و سامان ندارد
سهمی از اقیانوس بی طوفان ندارد
درمان این دنیای بی سامان تو هستی
ظلم و بدی فانی و بی پایان تو هستی
بی تو دلم میگیرد و حالم خراب است
آزادگی یا بردگی یک انتخاب است
بگذار تا سردار میدان تو باشم
از تو بدانم تا پریشان تو باشم
آری خداوندا ندارم جز تو یاری
پایان نمی گیرد چرا این بی قراری
تاوان سنگینی است این دنیا برایم
می خوانمت دیگر نمیدانم کجایم
جز عشق تو چیزی درون قلب من نیست
غیر از تو جای هیچ کس در قلب من نیست
هر جای دنیا باشم آن جا بی تو سرد است
گرمای عشق تو مرا دیوانه کردست
بگذار یادت باشم ای پروردگارم
من هیچ کس را غیر تو باور ندارم
دنیا غریب است و تو تنها آشنایی
ای داستان ناتمام من کجایی
شاعر : نهاندل