درس5: حضرت ادریس
خلاصه بیست سال به همین شکل گذشت تا اینکه دیگه تحمل همشون تموم شد و تصمیم گرفتن تا توبه کنن و خداپرست بشن و دستورات خدا رو اجرا کنن. این شد که خدا به حضرت ادریس اجازه داد تا از غیبت دربیاد و برگرده بین مردمش.
حضرت ادریس وقتی برگشت پیش مردم، بهشون گفت که خداپرست شدن شما کافی نیست. هر وقت پادشاه جدیدتونم اومد و قول داد که ظالم نباشه و حرفای خدا رو اجرا کنه، من دعا می کنم تا برکت به شهراتون سرازیر بشه. یعنی چی؟ یعنی همتون باید خداپرست بشین تا من براتون دعای خیر و برکت کنم.
مردمم همه رفتن و پادشاهشونو آوردن و اونم قول داد تا فقط حرفای خدا رو توی حکومتش اجرا کنه و به مردمم ظلم نکنه.
این شد که حضرت ادریس دعا کرد و با دعای این پیامبر خدا، بارون دوباره باریدن گرفت و برکت به شهرا سرازیر شد و زندگی مردم دوباره قشنگ شد.
نکته: از بچه ها بخواه تا برن خونه و خودشون فکر کنن و بنویسن که خدا توی قرآن درباره ی حضرت ادریس باهاشون حرف زده که چیو بهشون یاد بده و جلسه ی بعد بیارن کلاس. هرکی تفکرش بهتر بود، بهش جایزه بده.
۱. دانشهای مختلفی مثل خیاطی و ریاضی و ستاره شناسی و ساختمون سازی و کشاورزی رو اولین بار، پیامبرا به ما یاد دادن.
۲. اگه از کسایی که توسط آدمای ظالم بهشون ظلم شده دفاع نکنیم و ساکت بمونیم، خدا هممونو مثل آدمای ظالم مجازات میکنه.
۳. یه دلیل غایب شدن پیامبرا اینه که خدا میخواد از جونشون مراقبت کنه.