درس5: حضرت ادریس
درس پنجم :
خدا توی قرآن درباره ی حضرت ادریس باهامون حرف زده که چیو بهمون یاد بده؟
بچه ها یکی از پیامبرایی که خدا اسمشو توی قرآن آورده، حضرت ادریسه. حضرت ادریس یه عالمه دانش بلد بود. دانش ستاره شناسی، پزشکی، ریاضی، خیاطی، ساختمون سازی و شهرسازی و خیلی چیزای دیگه. به خاطر همینم آدمایی رو که به هر کدوم از این دانش ها علاقه داشتن، دور خودش جمع می کرد و این دانش ها رو بهشون درس میداد. لابه لای درس دادنشم همشونو به خداپرستی دعوت می کرد و حرفای خدا رو بهشون یاد میداد.
حالا چرا به خداپرستی دعوت می کرد؟ مگه مردم خداپرست نبودن؟
نه بچه ها. نبودن. اون زمان، مردم، یه پادشاهی داشتن که کلی سحر و جادو از شیطون یاد گرفته بود و به خاطر همینم کلی قدرت بدست آورده بود و برای اینکه شیطون، این قدرتو ازش نگیره، اجازه نمیداد هیچکسی خدا رو بپرسته. این پادشاه تا می فهمید یکی خداپرست شده، سریع دستور میداد که بکشنش تا دیگه هیچکس جرئت نکنه بره سمت خداپرستی.
واسه همینم حضرت ادریس، مجبور بود مخفیانه و یواشکی، توی کلاسای ریاضی و ستاره شناسی و ساختمون سازی و خیاطی و پزشکیش، آدما رو به خداپرستی دعوت کنه. حتی آدماییم که خداپرست میشدن، مجبور بودن اعتقاداتشون رو از پادشاه مخفی کنن تا کشته نشن.
بچه ها اون پادشاه، به جز سحر و جادو، هیچی بلد نبود و به خاطر همینم کاری نمیکرد که زندگی مردم توی شهرا بهتر بشه. اما حضرت ادریس کلی علم و دانش بلد بود و آدمای اون زمان انقدر چیزای مختلفی از حضرت ادریس یاد گرفته بودن که تونسته بودن برای خودشون لباسای قشنگ بدوزن، خونه های قشنگ بسازن، باغ ها و زمین هاشونو سرسبز و پر از محصول کنن، با ستاره ها جهت ها رو پیدا کنن و بدون ترس از گم شدن، راحت به شهرای مختلف سفر کنن. خلاصه که به خاطر دانش حضرت ادریس، همه جا سرسبز و زیبا شده بود و همه از زندگیشون خوشحال و راضی بودن.