21 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
به اندازه ی بخشش
می توانی تو به اندازه ی بخشش باشی
و به پهنای شبی بارانی
چه قدیمی شده ام درد مرا می دانی
باورت می شود این تنهایی ؟
ماهِ تنهای شبِ من به کجا می تابی ؟
به همان جا که هنوز
غربت باران هست
دلِ تنهایی هست
گوش کن می شنوی ؟
یک نفر این جا هست
جمعه ها حال مرا می دانند
تو بگو چند نفر بی خبر از باران اند ؟
همه هم پیمان اند ؟
سرخی مغرب جمعه همه را می بیند
منتظر راز غریبیِ تو را می داند
و خدا نام تو را می خواند
دلِ من گرچه سیه با تو ولی می ماند
و من اکنون همه جا حیرانم
گرچه ره می دانم
در پی بارانم
من گناهانم را
می کنم نقّاشی
حضرت خوبی ها…
می توانی تو به اندازه ی بخشش باشی ؟
شاعر : نهاندل