شعر نوجوان « مثل نوری که بتابد بر آب »
09 تیر 1399 توسط الهام عارفپور
مثل نوری که بتابد بر آب
قلب هم می شکند
چه گرفتهست هوا
کاش باران بزند
کاش باران بزند …
همه جا پر شود از عطر زمین
به چه می اندیشی؟!!!
نزد یارت بنشین
دل به دریا بزن اینجا همه صحراگردند
همه چی خوب شود دور خدا می گردند
عشق آن است که طوفانزده باشد کشتی
قصه را از تو بپرسند و بگویی که به دنبال خودت می گشتی
چون خدا نزدیک است
و تو اما دوری …
ماه زیبای دل من، تو چرا مهجوری؟
آه تقصیر من است
مانده ام پشت حجاب
چون که دل می شکند
مثل نوری که بتابد برآب
شاعر : نهاندل