درس3: حضرت آدم (ع)
آدم و حوا که تازه فهمیده بودن ماجرا چیه، شروع کردن از خدا معذرت خواهی کردن.
اونا هر روز و هر روز خدا رو صدا می زدن و ازش عذرخواهی می کردن تا اینکه بالاخره یه روز، خدا یه رازی رو برای بخشیده شدن بهشون یاد داد. خدا بهشون گفت : اون درختی که شما اجازه نداشتین از میوه هاش بخورین، مال پنج تا از بهترین بنده های من بود. اونا از شما خیلی بهترن. اگه می خواید شما رو ببخشم، باید منو به حق اونا قسم بدین تا ببخشمتون.
آدم و حوا گفتن : اونا کی هستن؟ ما چطوری این کارو کنیم؟
خدا هم گفت : شما باید بگید: خدایا به حق محمد(ص) به حق علی(ع) به حق فاطمه(س) به حق حسن(ع) و به حق حسین(ع)، ما رو ببخش.
آدم و حوا هم این کارو کردن و خدا اونا رو کاملا بخشید.
با بخشیده شدن آدم و حوا، خدا دید که دیگه کار تربیت اونا انجام شده. یعنی اونا دیگه یاد گرفتن و تجربه کردن که کی دوسته و کی دشمنه، یاد گرفتن که عاقبت گوش ندادن به حرف خدا چیه، یا حتی عاقبت گوش دادن به حرف شیطون چیه، اونا یاد گرفتن که عاقبت طمع کردن و حسادت کردن چیه، یاد گرفتن که عذرخواهی کردن از خدا چه جوریه. واسه همینم دیگه نیازی نیست بیشتر از این توی اون باغی که شبیه بهشته بمونن.
این شد که خدا اونا رو گذاشتشون روی زمین و بهشون گفت که زندگیشونو روی کره ی زمین شروع کنن. آدم و حوا هم اومدن روی زمین و زندگیشونو اینجا شروع کردن. اونا تصمیم گرفتن با هم ازدواج کنن و بچه دار بشن و همیشه و همیشه فقط و فقط حرف خدا رو گوش بدن.