درس 7 : حضرت هود(ع) و قوم عاد
این شد که آروم آروم، جمعیت زیادی از قوم عاد، بت پرست شدن و محافظای بت ها توی معبدها، شروع کردن به گول زدن اونا.
اون محافظا که از همه ی آدما گناهکارتر بودن، نوکر شیطون شده بودن و شیطونم کلی سحر و جادو بهشون یاد داده بود. اونام تونسته بودن با جادو، کارای عجیب و غریب بکنن و قوم عاد رو از خدا دور کنن و به سمت خودشون بکشونن.
بت پرستی و سحر و جادو که توی شهرا شروع شد، آروم آروم مردم اخلاقای خوبشونو از دست دادن و بازم مثل قدیما، فاصله ی طبقاتی بین مردم به وجود اومد. بچه ها یادتونه گفتیم فاصله طبقاتی یعنی چی؟
البته این بار این فاصله خیلی شدیدتر بود. طوری که مثلا اگه یه آدم فقیر زیر لگد اسب یه آدم ثروتمند میموند و میمرد، هیچکی عین خیالش نبود. انگار یه مورچه زیر پا له شده. آدمای فقیرم قبول کرده بودن که بدبختن و هیچ ارزشی ندارن و به درد هیچی نمیخورن و مرگ و زندگیشون مهم نیست.