درس 7 : حضرت هود(ع) و قوم عاد
31 شهریور 1403 توسط الهام عارفپور
اینجا بود که خدا به یه پسر جوونی به اسم هود که داشت بین اونا زندگی میکرد و همه می شناختنش گفت که بره و دوباره دین اسلام رو بین قوم عاد تبلیغ کنه تا این فاصله بین مردم از بین بره و دوباره همه مهربون بشن و صاحب اخلاقای خوب بشن.
حضرت هود هم بلافاصله شروع می کنه به سخنرانی کردن و حرف زدن با مردم. اما بعد از سال ها تلاش، به جز یه تعداد کمی از مردم، هیچکس بهش ایمان نمیاره و حتی بدتر از اون، همه مسخره ش می کنن و با غرور بهش میگن : آهای هود! بدن ما رو ببین. ببین چقدر قوی و بزرگیم. ما که دو دستی یه کوه رو از جا بلند می کنیم، آخه کدوم بادی می تونه ما رو از جامون بلند کنه؟!! تو اگه راست میگی و قراره عذاب الهی بیاد، بگو زودتر بیاد بابا. ما عجله داریم.