درس 6 : حضرت نوح (ع)
این میشه که خدا به نوح میگه حالا وقتشه اون نخل هارو قطع کنی و با چوبشون یه کشتی بسازی. جبرئیل ساختن کشتی رو به حضرت نوح یاد میده و پنج تا میخ هم بهش میده که اونا رو بکوبه به اطراف کشتی.
وقتی نوح، کشتی رو میسازه و می خواد اون میخ ها رو بکوبه به کشتی، یه دفعه میخ ها شروع می کنن به نور دادن از خودشون. نوح خیلی تعجب می کنه و ماجرا رو از جبرئیل می پرسه. جبرئیل هم میگه میخ اول به نام محمد(ص)، بهترین پیامبر خداست. میخ دوم به نام فاطمه(س)، میخ سوم به نام علی(ع)، میخ چهارم به نام حسن(ع) و میخ پنجم هم به نام حسین(ع) هست. اونا بهترین بندگان خدا هستن و از کشتی تو محافظت می کنن تا مورد عذاب خدا قرار نگیره.
بچه ها توی اون مدتی که حضرت نوح داشته کشتی میساخته، این کافرا خیلی اذیتش می کردنا. مثلا بعضی وقتا یواشکی میومدن و کشتی شو خراب می کردن. واسه همینم حضرت نوح، یه سگ رو بسته بود به کشتی تا هر وقت کافرا اومدن، پارس کنه و اونا با خبر بشن و بیان از کشتی مراقبت کنن.
خلاصه که حالا به هر روشی که بود، کافرا حضرت نوح رو اذیت می کردن و حضرت نوحم با هر سختی ای که شده، کشتی رو میساخت. وقتی ساخت کشتی تموم شد، دیگه واقعا وقت عذاب رسید.
شیعیان حضرت نوح، تند تند رفتن سراغ حیوونا و درختا. از هر حیوونی یه جفت آوردن و از هر درختی هم یه نمونه برداشتن و آوردن داخل کشتی. همون موقعا بود که از زمین و آسمون، آب به سمت مردم حمله ور شد و یه سیل بزرگ راه افتاد.