• ورود 
  • اسلام، فاتح قلب هاست 

شعر نوجوان « مرا به خود برسانم »

04 دی 1399 توسط الهام عارفپور

 

دلیل بود و نبودم ، تویی تمام وجودم

چه می شد آخر اگر من ، کمی به رنگ تو بودم

چه می شد این دلِ زارم ، فقط برای تو میزد

چه می شد عشق بیاید ، دل از هوس بِگُریزد

مرا نگاه کن آقا ، دلم قرار ندارد

مرا ببخش اگر این دل ، هوای یار ندارد

اگرچه غافلم از خود ، اگرچه غرق گناهم

به سویت آمدم آقا ، که یاری از تو بخواهم

میان مرگ و حیاتم ، میان دردم و درمان

نگاه کن به من آقا ، ز من تو روی نگردان

هبوط کرده ام اینجا ، مرا به خود برسانم

گذشت نیمی از عمرم ، مگر چقدر جوانم

تو شاهدی که بریدم ، از آنچه هستم و بودم

دلیل بود و نبودم ، تویی تمام وجودم

 

شاعر : نهاندل

 

 

شعر نوجوان « پریشان »

16 تیر 1399 توسط الهام عارفپور

 من دلم دریاست اما گاه طوفان می شود

یاد تو می آید و آرامِ این جان می شود

در سیاهی ماندم اما خوب میدانم که ماه

گاه نزد آسمانِ صبح، مهمان می شود

یک نفر از سایه ها می گفت و من آموختم

نور هم گاهی میان ابر ، پنهان می شود

زندگی سخت است اما بی تو بودن سخت تر

با تو اما مرگ هم زیبا و آسان می شود

دست هایم گرچه خالی خوب میدانم ولی

ابر می آید در این صحرا و باران می شود

من در این دنیای فانی عاقبت آموختم

هرکسی از عشق دور افتد پریشان میشود

یک قدم تا خالقت بردار ، تا باقی شوی

هرکس از خود بگذرد، عامل به قرآن می شود

 

شاعر : نهاندل

شعر نوجوان « مثل نوری که بتابد بر آب »

09 تیر 1399 توسط الهام عارفپور

 

مثل نوری که بتابد بر آب

قلب هم می شکند

چه گرفته‌ست هوا

کاش باران بزند

کاش باران بزند …

همه جا پر شود از عطر زمین

به چه می اندیشی؟!!!

نزد یارت بنشین

دل به دریا بزن اینجا همه صحراگردند

همه چی خوب شود دور خدا می گردند

عشق آن است که طوفانزده باشد کشتی

قصه را از تو بپرسند و بگویی که به دنبال خودت می گشتی

چون خدا نزدیک است

و تو اما دوری …

ماه زیبای دل من، تو چرا مهجوری؟

آه تقصیر من است

مانده ام پشت حجاب

چون که دل می شکند

مثل نوری که بتابد برآب

 

شاعر : نهاندل

شعر نوجوان « راه حاج قاسم »

11 خرداد 1399 توسط الهام عارفپور

 

راه حاج قاسم

دل من خوب بلد بود کجا پر بکشد
گرچه گفتند همه جای تو در آنجا نیست
دل من عاشق پروانه شدن بود ولی
همه گفتند : امیدی به شقایق ها نیست
همه گفتند و صداها به هم آمیخته شد
دل بی تاب من اما به کسی گوش نداد
داد از این عشق که بدجور خرابم کرده
وای بر منزل فانی که ز چشمم افتاد
حاج قاسم، تو در این خاک، نشانم دادی
شاپرک های بهشتی دل دریا دارند
دیدن روی تو در خواب، چه بی تابم کرد
چشم های من از آن لحظه فقط می بارند
حاج قاسم تو که سردار شدی اما من
نگرانم که مبادا بشوم سرگردان
نکند دل به کسی غیر خدا بسپارم
عطر گل های بهشتی به مشامم برسان
حاج قاسم من از این فاصله ها میترسم
حق دل نیست چنین درد عمیقی بکشد
همه گویند که راه تو غلط بود ولی
دل من خوب بلد بود کجا پر بکشد

 

شاعر : نهاندل

شعر نوجوان « قاسم شوید »

19 دی 1398 توسط الهام عارفپور

 

قاسم شوید

 

آری نگاه کن به جهانی که رو به روست

آری نگاه کن که گلی شد فدای دوست

آری نگاه کن که نگاهت مقدس است

این انقلاب ، جلوه ای از ذات اقدس است

آری نگاه کن به شهیدان انقلاب

یاران با بصیرت فرزند بوتراب(عج)

آنانکه طعم خاک چشیدند و پر زدند

آنانکه همچو قاسم دوران به خط زدند

سردار ما چقدر فریبنده دیده شد

شاید که پرده روی حقیقت کشیده شد

این دیده نه ، به چشم مسلح به چشم دل

دیدی اگر چنین ، به خدا می شوی خجل

سردار بود و گفت که سرباز رهبرم

خود مرد بود و گفت که فرزند رهبرم

سردار آسمانی اسلام دیدنی است

اما چنین گلی مگر از باغ چیدنی است؟

وقتی که بود ، جان خودش را فدا نکرد؟

جان را فدای امر #ولی_خدا نکرد؟

او حافظ حکومت اسلام بود و هست

تا دشمن ایستاده مگر می شود نشست؟

وقتی که کل جامعه مشغول خواب بود

او در عراق ، حافظ اسلام ناب بود

خون شهید معجزه ها دارد عاشقان

پس می شود مگر که نباشد میانمان

سردار آسمانی اسلام بود و هست

تنها علم به دست سپهدار دیگرست

این بیت آخر و بروم از حضورتان

قاسم شوید ، شیعه غریب است در جهان

 

شاعر : نهاندل

شعر نوجوان « باور ندارم »

15 دی 1398 توسط الهام عارفپور

 

شعر « باور ندارم»

 

ای آنکه یادت در دلم همواره باقیست

ای آنکه غفلت از تو راز بی قراریست

عشق تو احیا کرده روح مرده ام را

آباد می خواهی جهان دیگرم را

دنیای عاشق ها سر و سامان ندارد

سهمی از اقیانوس بی طوفان ندارد

درمان این دنیای بی سامان تو هستی

ظلم و بدی فانی و بی پایان تو هستی

بی تو دلم میگیرد و حالم خراب است

آزادگی یا بردگی یک انتخاب است

بگذار تا سردار میدان تو باشم

از تو بدانم تا پریشان تو باشم

آری خداوندا ندارم جز تو یاری

پایان نمی گیرد چرا این بی قراری

تاوان سنگینی است این دنیا برایم

می خوانمت دیگر نمیدانم کجایم

جز عشق تو چیزی درون قلب من نیست

غیر از تو جای هیچ کس در قلب من نیست

هر جای دنیا باشم آن جا بی تو سرد است

گرمای عشق تو مرا دیوانه کردست

بگذار یادت باشم ای پروردگارم

من هیچ کس را غیر تو باور ندارم

دنیا غریب است و تو تنها آشنایی

ای داستان ناتمام من کجایی

 

شاعر : نهاندل

بهتر بود تو هم می خوابیدی

05 مهر 1398 توسط الهام عارفپور

 

بهتر بود تو هم می خوابیدی

یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی، شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحَف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه ای بگزارد؛ چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند؛ گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی، به از آن که در پوستین خلق افتی!

 

ترجمه :

یادم میاد که وقتی بچه بودم خیلی عبادت می کردم و شب زنده داری می کردم. یکی از همون شب ها که پیش پدرم نشسته بودم و قرآن می خوندم، دیدم که آدمایی که اطراف ما هستن، همشون گرفتن خوابیدن و عبادت نمی کنن.

به پدرم گفتم که پدر جان! نگاه بکنن ببین حتی یه نفر از این ها هم بیدار نمیشن که حداقل دو رکعت نماز بخونن. یه جوری گرفتن خوابیدن که انگار مردن.

پدرم بهم گفت که عزیز بابا! تو هم بهتر بود که می گرفتی می خوابیدی تا الآن که بیداری و عیب و ایراد اونا رو میگی و خودتو بهتر از اونا می دونی.

 

شعر نوجوان « توفیق عاشقی »

21 اردیبهشت 1398 توسط الهام عارفپور

 

توفیق عاشقی

 

قلبم برای توست یقینم برای توست

ذهنم ولی پر است از افکار نادرست

 

عمر مرا به نقش گنه مُرتَسَم نکن

من تازه عاشقت شده ام بی کسم نکن

 

نشکن دل مرا تو خدای منی و بس

چشمان من ندیده به غیر از تو هیچ کس

 

شادم از این جهت که خریدار من تویی

تنها پناه لحظه ی دشوار من تویی

 

شادم از این جهت که تو را دارد این دلم

مهر تو مانعیست بر اعمال باطلم

 

یک روز خالصانه ریاکار می شوم

آری ببین مرا که گنهکار می شوم

 

توفیق عشق را همه جا جار میزنم

هر شب سری به منزل احرار می زنم

 

بگذار عاشقانه بخوانم برای تو

بگذار تا همیشه بمانم برای تو

 

من تازه عاشقت شده ام دوست دارمت

روح تو زنده کرده مرا تا بخوانمت

 

مرگ و حیات من همه بر روی آب بود

پارو شکسته بود و هوا هم خراب بود

 

غیر از تو هیچ کس به من انگیزه ای نداد

مقصد نداشتم هدف تازه ای نداد

 

دنیای من شدی تو تمنای من شدی

تنها امید این دل تنهای من شدی

 

سخت است از تو دور شدن ابتدای راه

بگذار تا کنار تو باشم مرا بخواه

 

من تازه عاشقت شده ام خوب می شوم

یک روز در حریم تو محبوب می شوم

 

می گویم از تو سمت تو پرواز می کنم

خاکم ولی برای تو اعجاز می کنم

 

مقصود من تویی به کجا رو بیاورم

من بی تو بی قرارم و پوچ است باورم

 

پرواز سهم شاپرک پرشکسته نیست

اما برای من ره پرواز بسته نیست

 

بگذار تا برای تو باشم خدای من

احمد پیمبرم و علی مقتدای من

 

شاعر : نهاندل

شعر « جای هستی »

13 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

جای هستی

 

روزی مرا تا عمق پستی می کشانی

روزی دگر تا اوج هستی می کشانی

 

روزی معلق می شوم ما بین آن دو

روزی دگر تا خودپرستی می کشانی

 

احساس تنهاییِ من نادیدنی نیست

ای دل ببین با چشم های من چه کردی

 

هرگز نخواهد رفت از یادم که روزی

زخم مرا دیدی ولی درمان نکردی

 

گاهی تماشایم کنی بد نیست ای دل

از بی قراری های تو من بی قرارم

 

باید در این دنیا به خلوت خو بگیری

زیرا من اینجا یار و دلداری ندارم

 

از عاشقی سهمی نخواهی داشت هرگز

آخر مرا با عشق هرگز الفتی نیست

 

ای دل بیا با سرنوشت خود بسازیم

عادت نخواهی کرد ، اما چاره ای نیست

 

با اختیار آلوده گشتم مست و حیران

من نیستی را جای هستی برگزیدم

 

آری ملامت می کنم خود را از آن روز

ای کاش نَفسم را به آتش می کشیدم

 

شاعر:نهاندل

شعر « آهسته آهسته »

03 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

آهسته آهسته

 

آهسته آهسته جهان بیدار خواهد شد

آهسته آهسته زمین تیمار خواهد شد

 

آهسته آهسته برای حضرت مهدی

یار وفادار و قوی بسیار خواهد شد

 

آهسته آهسته منوّر می شود دنیا

تاریکی اما سهم استکبار خواهد شد

 

چشمان ما بینا تر از چشم عقاب اما

چشمان دشمن همچو قلبش تار خواهد شد

 

فریاد جاء الحق و یا مهدی فراگیر و

هر ملتی از صلح برخوردار خواهد شد

 

آیا تصور می کنی دشمن نمی داند

آهسته آهسته ضعیف و خوار خواهد شد؟

 

آری خدا یاری نخواهد کرد دشمن را

کم کم جهان آماده ی دیدار خواهد شد

 

می آید آن روزی که نابودست استکبار

زان پس درخت بندگی پر بار خواهد شد

 

آماده باش و ریشه کَن کُن نا امیدی را

آهسته آهسته جهان بیدار خواهد شد

 

نهاندل

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دعای فرج

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

جستجو

موضوعات

  • داستان برای نوجوانان
  • سعدی/داستان
  • شعر
  • کودک/اخلاق
  • کودک/بازی
  • کودک/تاریخ
  • کودک/حدیث
  • کودک/زبان قرآن
  • کودک/شعر
  • کودک/قصه
  • کودک/نقاشی

سایت های کاربردی

  • آی بانو / غذای مادر و کوک
  • کلینیک مامایی ریحانه سنتر
  • حامین مدیا
  • فرزند ایران
  • اعجاز قرآن
  • نور / پایگاه جامع تاریخ
  • نور / پایگاه جامع امیرالمومنین
  • نور / جامع الاحادیث
  • نور / ویکی نور
  • استاد حسن رحیم پور ازغدی
  • استاد علی ملکی / ترجمه خواندنی قرآن
  • نور / بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام
  • سایت رسمی امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • سایت ولاء صدیقه
  • نصر تی وی
  • سایت یک فیلم
  • مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی
  • پایگاه اطلاع رسانی حوزه
  • اسلام کوئست نت
  • بازار کتاب رایگان قائمیه اصفهان
  • باشگاه خبرنگاران جوانان
  • پورتال امام خمینی
  • سایت رهیافته وابسته به انجمن شهید ادواردو آنیلی
  • سایت عهد عتیق و جدید به زبان اصلی
  • سایت فرهنگی تبلیغی حرم مطهر رضوی
  • استاد علیرضا پناهیان
  • استاد علی اکبر رائفی پور/مصاف
  • استاد احسان عبادی/مهدویت
  • پایگاه جامع فرق ادیان مذاهب

وبلاگ یوم المصیر

آخرین مطالب

  • چیک و چیک
  • وقت حموم
  • عالم دین رو از کجا بشناسم؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس