مرا خلاصه می کند
مرا خلاصه کرده ای که بی جواب مانده ام
نگاهِ بی سؤال تو مرا خلاصه می کند
دلی برای یاد تو ، تو بی خبر ز حال من
غریب و بی کس آمدم ، وَ عشق حماسه می کند
تمام خانه های شهر ، اجاره می شود ولی
وجودِ بی سجود تو مرا خلاصه می کند
دلی که با خدا شود ، دلِ شکسته می خرد
دلِ شکسته ی علی مرا خلاصه می کند
قسم به گام ناگهان و کفش خیس باغبان
نگاه سرد دیگران مرا خلاصه می کند
شبیه قایقی شدم میان رودخانه ها
وجود آب و تشنگی مرا خلاصه می کند
قسم به روح مردگان بی خدا نمی خورم
قسم به جان زنده ها مرا خلاصه می کند
دوباره می رود دلم به سوی چشم های او
نگاه ساده اش ولی مرا خلاصه می کند
دوباره می رسد دلم به جانماز باز او
همان کسی که با خدا مرا خلاصه می کند
چرا بگویم از کسی که بی نشانه می رود
همان که گام خسته اش مرا خلاصه می کند
شاعر : نهاندل