• ورود 
  • اسلام، فاتح قلب هاست 

پول یا هنر

23 فروردین 1398 توسط الهام عارفپور

 پول یا هنر

حکیمی پسران را پند همی داد که : جانان پدر! هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است. یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه ی زاینده است و دولت پاینده. وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد ، که هنر در نفس خود، دولت است؛ هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند؛ و بی هنر لقمه چیند و سختی ببیند.

 

ترجمه :

سعدی میگه یه دانشمندی پسرای خودشو نصیحت می کنه و میگه که عزیزان پدر ! یه هنری ، یه کاری رو یاد بگیرید چون نمیشه به پول و ثروت دنیا اعتماد کرد. مثلا وقتی میرین مسافرت، پول و ثروتتون به خطر میفته. ممکنه دزد اونا رو بدزده یا این که خودتون آروم آروم از پولتون استفاده بکنید و تموم بشه.

اما کار و هنر مثل یه چشمه می مونه که همیشه در حال جوشیدنه. اگه یه آدمی که هنر یا کاری رو بلده ، فقیر بشه و پولشو از دست بده ناراحت نمیشه چون هنرشو از دست نداده. می تونه دوباره از هنرش استفاده بکنه و پول در بیاره. هر جا که بره قدرشو می دونن و بهش احترام میذارن. ولی آدمی که هیچ هنر و کاری رو بلد نیست اگه فقیر بشه و پولشو از دست بده با سختی می تونه دوباره پول در بیاره.

 

شعر کودکانه « دعای بعد از نماز »

15 فروردین 1398 توسط الهام عارفپور

 

دعای بعد از نماز

 

سلام امام خوبم

سلام حضرت مهدی

با یک دل شکسته

می خوام بگم یه حرفی

 

جهان پر از فقیره

وقتشه غم بمیره

حضرت مهدی بیا

بی تو دلم می گیره

 

یه کشورایی جنگه

دست همه تفنگه

سرباز آمریکایی

دلش سیااااه رنگه

 

می کُشه بچه ها رو

می کّنه غنچه ها رو

می خواد که نابود کنه

تمام شیعه ها رو

 

منجی دنیا تویی

مجری دین خدا

ما با تو پیروز میشیم

حضرت مهدی بیا

 

بیا که جون بگیره

دنیای ما دوباره

آدم خوب امیدی

به دشمنا نداره

 

امید من شمایین

عاشق بچه هایین

دعای من اینه که

خدا کنه بیایین

 

صل علی محمد

و علی آل احمد

دعای بچه ها رو

خدا نمی کنه رد

 

شاعر : الهام عارفپور

حسرت برای امکانات بهتر

26 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور
 

« حسرت برای امکانات بهتر »

 

یک بار یکی از راننده ها که ماشین کهنه و کارکرده ای زیر پایش بود ، از کوره در رفته و نسبت به این ماشین هایی که به سپاه می دادند اعتراض می کرد، حتی کمی هم ناسزا گفت.

می گفت :« شما ماشین های سالم و تر و تمیز رو میدین به کسای دیگه و ما باید با این ابوقراضه ها سر کنیم.»

آقا مهدی وقتی حرف های او را شنید حسابی ناراحت شد و توی جمع شروع کرد با آن راننده صحبت کردن و می گفت :

« می دونی چیه؟ بدبختی ما از همین جاست که شروع میشه. تا دیروز می زدیم توی سر طاغوتی ها و اسراف کار ها و زیاده خواه ها و کسایی که دنبال پول و مادیاتن که چرا مثل ما نمیشین، حالا توی سر خودمون می زنیم که چرا مثل اونا نمی شیم. تا دیروز می گفتیم که همه حفظ بیت المال و قناعت و پاکیزگی و ایثار رو سرمشق خودشون قرار بدن ، اما حالا توی سر خودمون می زنیم و میگیم که چرا ما نباید از ماشین های مدل بالا استفاده کنیم یا چرا از بیت المال استفاده ی کافی رو نبریم.»

در آخر هم گفت :« برادرجان ! این ره که تو می روی به ترکستان است. باید با همین ماشین سر کنی و ماشین دیگه ای نداریم.»

با صحبت های آقا مهدی ، راننده سرش را پایین انداخت و رفت پی کارش.

 

منبع : کتاب نمی توانست زنده بماند . به کوشش علی اکبری . راوی قهرمان زارع . صفحه39

اطاعت از دستورات

26 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

« اطاعت از دستورات »

 

به دستور او ، روی کیلومتر شمار ماشین های لشکر علامتی زده شده بود که برای مشخص کردن سرعت مناسب در حرکت بود.

در این علامت ها که هنوز هم روی ماشین هایی که از آن زمان به جا مانده هست، روی کیلومتر شمار ها سه رنگ سفید و زرد و قرمز زده شده بود.

تا شصت کیلومتر با رنگ سفید ، از شصت تا نود با رنگ زرد و از نود به بالا با رنگ قرمز مشخص شده بود.

آقا مهدی خیلی روی این قضیه حساس بود.

یک بار که در جاده منتظر ماشین بود، یکی از ماشین ها که اتفاقاً از ماشین های لشکر هم بود، ایشان را سوار می کند.

سرعت ماشین بیش از حدِ مجاز بوده. آقا مهدی به راننده تذکر می دهد که :« فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرین ، شما چرا انقدر تند میری؟»

راننده می گوید :« فرمانده لشکر گفته ؟» و بعد از این که با زدن دنده چهار ، سرعت ماشین را بیشتر می کند، می گوید :« این هم به عشق فرمانده لشکر.»

وقتی نزدیک مقر لشکر می شوند، راننده می بیند که همه به آقا مهدی احترام می گذارند. از او می پرسد :« تو کی هستی که انقدر همه بهت احترام می ذارن؟»

آقا مهدی جواب می دهد :« همونی که به عشقش زدی دنده چهار.»

راننده دستپاچه می شود و نمی داند چه بگوید و چه بکند که آقا مهدی او را نصیحت می کند و از او می خواهد که به دستورات احترام بگذارد.

 

منبع : کتاب نمی توانست زنده بماند . (راوی : قهرمان زارع). به کوشش علی اکبری . صفحه47

علت منفور بودن عقرب

19 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 علت منفور بودن عقرب

در تصانیف حکما آورده‌اند که کژدم را ولادت معهود نیست چنان که دیگر حیوانات را، بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوست‌ها که در خانه کژدم بینند اثر آنست. باری این نکته پیش بزرگی همی‌گفتم، گفت دل من بر صدق این سخن گواهی می دهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کرده‌اند لاجرم در بزرگی چنین (مقبلند و محبوب=تحریف شده )

پسری را پدر وصیت کرد
کای جوان بخت یادگیر این پند
 
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند

 

ترجمه :

سعدی میگه دانشمندان زیادی گفتن که عقرب مثل حیوونای دیگه به دنیا نمیاد. زمانی که می خواد به دنیا بیاد اول هرچی که توی شکم مادرشه رو می خوره و مادرشو می کشه و بعد به دنیا میاد. اینو به یه دانشمند دیگه ای میگه و اون دانشمند هم میگه بله درسته و به خاطر همینه که انقدر مورد تنفر مردمه. چون با مادرش چنین رفتاری میکنه.

هرکاری را از متخصص آن بخواهید

19 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

هر کاری را از متخصص آن بخواهید

مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار رفت که دوا کن! از آنچه در چشم چارپای می کند در دیده او کشید و کور شد. حکومت به داور بردند، گفت: بر او هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی! مقصود از این سخن آن است، تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید، با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان، به خفت رای منسوب گردد.

ندهد هوشمند روشن رأی

به فرومایه کارهای خطیر

بوریا باف اگرچه بافنده است

نبرندش به کارگاه حریر

(گلستان سعدی)

 

ترجمه :

یه آقایی چشماش درد میگیره و به جای اینکه بره پیش دکتر آدم ها، میره پیش دکتر حیوونا. اون دکتره هم همون دارویی که توی چشم حیوونا میریزه رو توی چشم اون آقاهه می ریزه. آقاهه نابینا میشه و به خاطر همین میره پیش قاضی که از اون دکتره شکایت کنه. قاضیه هم بهش میگه تو خودت خر بازی درآوردی رفتی پیش دکتر حیوونا. یعنی هر کسی که بخواد مشکلش رو یه آدمی حل بکنه که اون آدم اون کار رو بلد نیست خودشو بدبخت می کنه.

شعر « جای هستی »

13 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

جای هستی

 

روزی مرا تا عمق پستی می کشانی

روزی دگر تا اوج هستی می کشانی

 

روزی معلق می شوم ما بین آن دو

روزی دگر تا خودپرستی می کشانی

 

احساس تنهاییِ من نادیدنی نیست

ای دل ببین با چشم های من چه کردی

 

هرگز نخواهد رفت از یادم که روزی

زخم مرا دیدی ولی درمان نکردی

 

گاهی تماشایم کنی بد نیست ای دل

از بی قراری های تو من بی قرارم

 

باید در این دنیا به خلوت خو بگیری

زیرا من اینجا یار و دلداری ندارم

 

از عاشقی سهمی نخواهی داشت هرگز

آخر مرا با عشق هرگز الفتی نیست

 

ای دل بیا با سرنوشت خود بسازیم

عادت نخواهی کرد ، اما چاره ای نیست

 

با اختیار آلوده گشتم مست و حیران

من نیستی را جای هستی برگزیدم

 

آری ملامت می کنم خود را از آن روز

ای کاش نَفسم را به آتش می کشیدم

 

شاعر:نهاندل

شعر کودکانه « دعوت آتشین »

07 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

دعوت آتشین Pdf

 

کودکی پرسید دنیا دست کیست؟

جنگ و بیماری و فقر ، این زندگیست؟

 

آب و خاک آلوده حتی آسمان

زندگی در این جهان دیوانگیست

 

ناگهان احساس کرد از رو به رو

یک نفر می آید آن جا نزد او

 

تا رسید اول سلامی کرد و گفت

حرف هایت را شنیدم مو به مو

 

گفت دنیا را خداوند آفرید

بعد از آن آورد هستی را پدید

 

عقل انسان بیشتر بود و خدا

رهبرانی را ز انسان برگزید

 

وای بر شیطان حسادت کرد او

با خدا حتی عداوت کرد او

 

گفت انسان را من اغوا می کنم

چون به جای من ، خلافت کرد او

 

بعد از آن ابلیس آمد در زمین

تا جدا گرداند انسان را ز دین

 

زور و اجباری نبود ای کودکم

بلکه تنها دعوتی بود آتشین

 

بعد از آن آغاز شد کاری شگفت

خودپرستی عقل انسان را گرفت

 

خواست انسان صاحب دنیا شود

چون نمی شد جنگ سختی در گرفت

 

هر که از حق گفت در دم کشته شد

خااااااک ، از خون شهید آغشته شد

 

غرق شادی بود ابلیس لعین

تا صدایی آمد و سرگشته شد

 

کشوری با نام ایران ایستاد

با امید و اعتقاد و با جهاد

 

انقلابی کرد و حتی بعد از آن

جنگ را هم خوب پشت سر نهاد

 

کودکِ من آرمان انقلاب

دادن دنیا به دست منجی است

 

او حساب ظالمان را می رسد

او که باشد سهم دنیا شادی است

 

رهبران انقلاب آزاده اند

تا ظهور آماده ی آماده اند

 

کودکم در دین حق پاینده باش

زورگویان اینچنین بازنده اند

 

شاعر : الهام عارف پور

شعر « آهسته آهسته »

03 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

آهسته آهسته

 

آهسته آهسته جهان بیدار خواهد شد

آهسته آهسته زمین تیمار خواهد شد

 

آهسته آهسته برای حضرت مهدی

یار وفادار و قوی بسیار خواهد شد

 

آهسته آهسته منوّر می شود دنیا

تاریکی اما سهم استکبار خواهد شد

 

چشمان ما بینا تر از چشم عقاب اما

چشمان دشمن همچو قلبش تار خواهد شد

 

فریاد جاء الحق و یا مهدی فراگیر و

هر ملتی از صلح برخوردار خواهد شد

 

آیا تصور می کنی دشمن نمی داند

آهسته آهسته ضعیف و خوار خواهد شد؟

 

آری خدا یاری نخواهد کرد دشمن را

کم کم جهان آماده ی دیدار خواهد شد

 

می آید آن روزی که نابودست استکبار

زان پس درخت بندگی پر بار خواهد شد

 

آماده باش و ریشه کَن کُن نا امیدی را

آهسته آهسته جهان بیدار خواهد شد

 

نهاندل

شعر « خانه‌ی زهرا(س) »

01 بهمن 1397 توسط الهام عارفپور

 

خانه‌ی زهرا(س)

 

عصر بیداریست امروز عشق مادر ریشه دارد

هر که شد مجنون زهرا ترسی از دشمن ندارد

 

گر بسوزانند در را می زنیم آتش به دریا

خانه‌ی زهراست ایران ، سید و سادات دارد

 

دولت نمرود و آتش ، دین ابراهیم و گلشن

آری آری تیر و ترکش حاصلی اینگونه دارد

 

دوستی با مؤمنان و ، دشمنی هم با منافق

قدرت بازوی ایمان ، هیچ همتایی ندارد

 

غیرت سنّی و شیعه ، رمز پیروزی ما شد

دست با خون شهیدان ، نقش حق را می نگارد

 

در دل ما عشق زهرا ، راه ما راه ولایت

تُرک و گیلک ، کُرد و غیره ، نزد ما فرقی ندارد

 

شاعر : نهاندل

  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14

دعای فرج

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

جستجو

موضوعات

  • داستان برای نوجوانان
  • سعدی/داستان
  • شعر
  • کودک/اخلاق
  • کودک/بازی
  • کودک/تاریخ
  • کودک/حدیث
  • کودک/زبان قرآن
  • کودک/شعر
  • کودک/قصه
  • کودک/نقاشی

سایت های کاربردی

  • آی بانو / غذای مادر و کوک
  • کلینیک مامایی ریحانه سنتر
  • حامین مدیا
  • فرزند ایران
  • اعجاز قرآن
  • نور / پایگاه جامع تاریخ
  • نور / پایگاه جامع امیرالمومنین
  • نور / جامع الاحادیث
  • نور / ویکی نور
  • استاد حسن رحیم پور ازغدی
  • استاد علی ملکی / ترجمه خواندنی قرآن
  • نور / بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام
  • سایت رسمی امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • سایت ولاء صدیقه
  • نصر تی وی
  • سایت یک فیلم
  • مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی
  • پایگاه اطلاع رسانی حوزه
  • اسلام کوئست نت
  • بازار کتاب رایگان قائمیه اصفهان
  • باشگاه خبرنگاران جوانان
  • پورتال امام خمینی
  • سایت رهیافته وابسته به انجمن شهید ادواردو آنیلی
  • سایت عهد عتیق و جدید به زبان اصلی
  • سایت فرهنگی تبلیغی حرم مطهر رضوی
  • استاد علیرضا پناهیان
  • استاد علی اکبر رائفی پور/مصاف
  • استاد احسان عبادی/مهدویت
  • پایگاه جامع فرق ادیان مذاهب

وبلاگ یوم المصیر

آخرین مطالب

  • چیک و چیک
  • وقت حموم
  • عالم دین رو از کجا بشناسم؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس