• ورود 
  • اسلام، فاتح قلب هاست 

شعر « لرزه ی ویرانگر »

15 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

لرزه ی ویرانگر

 
تا آیه ی بسم الله ، آغاز سخن باشد
از درد نگوید دل ، گفتار به حق باشد
 
با عرض سلام آقا ، آزاده ی دربندیم
از یاد خدا هرگز ، بیمار نمی گردیم
 
در راه عقاید ما ، در کوشش و پیکاریم
مُسلِم نشدیم اما ، هم سنگر عماریم
 
دستی به قلم داریم ، آن هم به فدای دوست
این لرزه ی ویرانگر ، از وحشت قهر اوست
 
در مسجد یار آقا ، یادی ز غریبان کن
امّید ظهور از تو ، از ما طلب جان کن
 
ما حب علی داریم ، روی از تو نگردانیم
آیینه ی یار هستی ، ما گوش به فرمانیم
 
آقا تو که می دانی ، سخت است حیات اما
گفتند که کم مانده ، تا روز نجات ما
 
از درد فراق یار ، گفتی تو به ما آقا
گفتی و نهان کردی ، رنجوری خود آقا
 
می دانم امام من ، رنجیده تو از مایی
درد تو به جان من ، امید جوان هایی
 
دانم اگر این کشور ، بی خامنه ای باشد
این امنیت و وحدت ، می میرد و می پاشد
 
مردم اگر آگاهید ، از آنچه که می گویم
بی وقفه به پا خیزید ، من قصه نمی گویم
 
از دامن امریکا ، نسلی شده آدمکش
هر اسلحه صد انسان ، بی رحم و برادر کش
 
در کشتن انسان ها ، یاغی گر و بی رحم اند
زن باشد و یا دختر ، ناموس نمی فهمند
 
این کشور امانش را ، از لطف خدا دارد
در کشور همسایه ، خون است که می بارد
 
شاعر : نهاندل

شعر « عبا مشکی »

14 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

عبا مشکی

 
زین پس به جز اذکار و علوم هیچ نگویم
باید بشوم مخلص اگر بنده ی اویم
 
آرام نمی گیرم و در خلوت هر شب
می گویم امان از من و از معصیت لب
 
تنها که قدم می زنم از کوچه به مسجد
می بینم همان مرد عبا مشکی ساجد
 
می بینم عصایی پرِ از نور به دستش
او مست بهشت است و من اما پرِ آتش
 
با زمزمه ای زیر لب آن مرد بهشتی
می گفت ز بیداری شب ساده گذشتی
 
می گفت دل از ذکر خدا می شود آرام
بگذار که با یاد خدا بگذرد ایام
 
می گفت از آیینه بپرس عبد خدا کیست
تصویر مجازیّ خدا در تو چرا نیست ؟
 
انگار نه انگار تو مخلوق خدایی
دلبسته ی خواب سحری یا که ز مایی ؟
 
من تشنه ندیدم که پیِ آب نباشد
ماه از سر شب باشد و مهتاب نباشد
 
دلدار ندیدم به دلش سخت بگیرد
معشوقِ کسی باشد و از شوق نمیرد
 
می گفت به دنبال حیات دل خود باش
احیا که شدی سِرّ خدا را نکنی فاش
 
از سجده بگیر آیه ی نورانیتت را
با سجده نشانش بده انسانیتت را
 
شاعر : نهاندل

شعر « چه کنم ؟ »

14 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

چه کنم ؟

 
یار من رفته خدا با دلِ تنگم چه کنم ؟
ماه پنهان شده با دیده ی تارم چه کنم ؟
 
یک نفر بود ، ولیکن همه کس بود مرا
نفسم رفته خدا ، نبض ندارم چه کنم ؟
 
مست عشقی شده بودم که تو یادم دادی
یوسفم رفت و دگر نیست کنارم چه کنم ؟
 
نسپاری به دلم مهر کسی را به جز او
هیچ کس را به جز او دوست ندارم چه کنم ؟
 
اشک شور است ، خدا زخم دلم می سوزد
بی قرارم اگر از غصه نبارم چه کنم ؟
 
در شگفتم که چرا فاصله را ساخته ای
روی این فاصله ها پا نگذارم چه کنم ؟
 
دل سپردم به دعایی که جوابی نگرفت
سینه ام تنگ شده تحت فشارم چه کنم ؟
 
مَحرَم سِرّ دلم بود و تو می دانستی
رفت و من محرم اسرار ندارم چه کنم ؟
 
دوریَش می کُشد آخر منِ بی حوصله را
لحظه و ثانیه را گر نشمارم چه کنم ؟
 
مرز ها یک شَبه محبوب مرا دزدیدند
من از آن شب پی آرام و قرارم چه کنم ؟
 
عاشقی خاطره ای بیش نبود اما من
بَرده ی عشقم و در فکر فرارم چه کنم
 
چشم بارانی و دلتنگی و پلکی خسته
نظری کن به دلم یار ندارم چه کنم ؟
 
شاعر : نهاندل
 

شعر « راز جانبازی »

14 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

راز جانبازی

 
هشت سال ایران ما در گیر و دار جنگ بود
رأی ما تنها در آن دوران گریز از ننگ بود
 
آمدند ایران ما را هم به نام خود کنند
شاید آن جا جا برای سرخوشیشان تنگ بود
 
هشت سال ایران ما با رنگ عاشورا گذشت
سخت بود و با امام این درد ها کمرنگ بود
 
هرچه دشمن پای ما را بُرد ، سرپا تر شدیم
با اطاعت از خمینی پای دشمن لنگ بود
 
این طرف جانی فدا شد بَهر استقلال ما
آن طرف تر کودکی بَهرِ پدر دلتنگ بود
 
پایداریّ زنان مّا از آن رو بود که
سازشان قرآن و ساز دشمنان آهنگ بود
 
نیست جای حیرت از بی رحمی این ناکسان
بس که می خوردند حرام احساسشان از سنگ بود
 
درد دل هایی که باقی مانده افشا می کند
راز جانبازی حیات نسل نوفرهنگ بود
 
سال ها بگذشت هنوز اما حقیقت زنده است
این که رأی ما در آن دوران گریز از ننگ بود
 
شاعر : نهاندل

شعر « سنگ مزار »

13 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

سنگ مزار

 
غم پیله تنید ، پاره کردیم آن را
پروانه شدیم تا به گل ها برسیم
 
دیدیم که عشق ، هر کجا رفت شکست
پس یار شدیم ، تا به دل ها برسیم
 
افسانه نبود قصه ی یوسف مصر
باید که در عشق به زلیخا برسیم
 
فرهاد کجاست ؟ آن که جان داد در عشق
مجنون نشدیم تا به لیلا برسیم
 
مقصود دل است بوده و خواهد بود
باشد که در عشق به بلندا برسیم
 
خاکی نشدیم محض نیرنگ و ریا
ما در سفریم ، تا به تقوا برسیم
 
از قله ی کوه تا زمین راهی نیست
جاری شده ایم تا به دریا برسیم
 
از غم برهیم تا هدف گم نشود
امروز گذشت تا به فردا برسیم
 
باید چو شهید جان ما را بخرند
پر باز کنیم تا به بالا برسیم
 
در سنگ مزار ، این سخن حک شده بود
ما عبد شدیم تا به مولا برسیم
 
شاعر : نهاندل

شعر « آغوش زخم های بزرگ »

13 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

آغوش زخم های بزرگ

 
باید دری شکسته شود تا رها شوی
باید نگاه خسته شود تا سفر کنی
 
باید اراده ای بکنی تا رهت دهند
باید که پا به پای امامت خطر کنی
 
آغوش زخم های بزرگ است قلب ما
هر کس به قدر قدرت خود ضربه می زند
 
باید خبر کنند طبیبان زبده را
اما به زخم کشته که مرهم نمی زنند
 
ما کشتگان راه اباصالحیم و بس
سر های ما به روی بدن ماندگار نیست
 
باید به پای یار بسوزیم و جان دهیم
دلتنگ بودن علت دیدار یار نیست
 
عاشق ندیده ام که فرار از خدا کند
چاقوی تیز دسته ی خود را نمی برد
 
بی چادر سیاه و بدون نماز شب ؟
این عاشقی به درد خدایم نمی خورد
 
فریادی از غریب غریبان شنیده ام
آسان نبود گریه ولی سخت هم نبود
 
این درد بی توقف فرزند نرجس است
آزاده ای که محرم اهل حرم نبود
 
برخیز از برای دفاع از حریم عشق
تسلیمِ امرِ صاحبِ امر ، عینِ بندگیست
 
احیا نکرده ای مگر این قلب خفته را ؟
بیراهه رفتن تو فقط مرگ زندگیست
 
عمری به سادگی خود اقرار کرده ایم
اما به قلب ساده ی ما سخت می گذشت
 
لایق نبوده ایم که او را ندیده ایم
او از کنار خانه ی ما هم نمی گذشت
 
شاعر : نهاندل

شعر « چه کردیم ... »

13 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

چه کردیم

 
نمی دانم چرا دنیا خراب است
به هر سو می روم گویی سراب است
 
شبیه مرده جسمی سرد دارم
خدا هم خسته ام هم درد دارم
 
شُکوهِ قله ام را ابر پوشاند
نفس هایم درون باد جا ماند
 
منم فرهادِ بی فریادِ عاشق
من اقیانوس مواجم نه قایق
 
کدام آیینه از رویم گذر کرد ؟
دلم را معدن تاریک زر کرد
 
به قرآنی که می خواندم سحرگاه
قسم خوردم بمیرم در همین راه
 
نشانم داده معبودم کسی را
که می گیرد تبِ دلواپسی را
 
به جاءَ الحَقِّ او دل ها بهار است
حضورش نور باور های تار است
 
به گفتارش همه عالم مطیع اند
مطیعان صاحب قلبی وسیع اند
 
کجا پیدا کنم صاحب زمان را ؟
چرا یاران نمی گویند اذان را ؟
 
چه کردیم عاشقی تنها نماند ؟
چه کردیم عشق بی سامان نماند ؟
 
چه کردیم حرمتی باشد حرم را ؟
چه کردیم آن همه لطف و کرم را ؟
 
چرا محتاج را یاری ندادیم ؟
چرا از درد می گوییم و شادیم ؟
 
چرا با کینه پر کردیم دل را ؟
چرا آلوده کردیم آب و گل را ؟
 
چرا تعبیر ما از آشنایی
شروعش دیر و پایانش جدایی ؟
 
کجا رفت آن وفاداری و غیرت ؟
سلاح نرم آمد کو بصیرت ؟
 
به دشمن ناسزا گفتیم یا خود ؟
به جنگ دشمنان رفتیم یا خود ؟
 
چه کردیم ابرِ بی باران ببارد ؟
هنوز او اذن برگشتن ندارد
 
شاعر : نهاندل

شعر « یغما »

13 تیر 1397 توسط الهام عارفپور

یغما

 
دم به دم هر نفسم عطر گلی می طلبد
چه کنم با دل تنگم که به یغما نرود؟
 
خواب بودم که خدا سهم مرا دنیا کرد
اشک چشمان مرا وارث این دریا کرد
 
مدد از جانب آن قلب پریشان نرسید
نور ایمان به دل بی سر و سامان نرسید
 
روز ها معجزه می خواستم آرام شوم
که خدا گفت در احساس خود ادغام شوم
 
همه جا نقش خدا بود و هدف پیدا شد
شب تاریک سحر گشت و دلم شیدا شد
 
خبر آمد که خدا اشک مرا می بیند
و کسی نیست جز او غم ز دلم برچیند
 
قلب من می تپد انگار که احیا گشتم
با تو بی تاب ترین آدم دنیا گشتم
 
بی تو می میرم و خاک است سرایم اما
تو خدایی و نخواهم شد از این عشق جدا
 
گرچه عمریست به تنها شدن عادت دارم
با امید است که راهی به سعادت دارم
 
کاش می شد که دلی را به نگاهی خوش کرد
به خدا با دل تنها نتوان سازش کرد
 
شاعر : نهاندل

شعر « از چه می گوییم ؟ »

12 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 
از چه می گوییم؟
 
اهل دنیا نیستیم اما به دنیا آمدیم
قله منزلگاه ما بود و به دریا آمدیم
 
ذره ای خاکیم و از امواج پروا می کنیم
در دل تاریک شب با یار نجوا می کنیم
 
دین ما عشق است و نفرت از مخالف های دین
آسمانی ها چه می خواهند از اهل زمین ؟
 
از چه می گوییم ؟ از سرخی خون از ظلم ها ؟
عالَمی خواب است و جاهل ، حامی این جرم ها
 
قلب ما آکنده از درد نبودش نیست ، هست ؟
وای بر ما تا کجا باید در این زندان نشست ؟
 
رهگذر باشیم و از راه حقیقت نگذریم ؟
وای بر ما عاقبت خود را به دوزخ می بریم
 
شاعر : نهاندل

شعر « فاتح فتنه »

12 تیر 1397 توسط الهام عارفپور
 

فاتح فتنه

 
عاشقی جاذبه ای داشت ، خدا می داند
عمرِ اندک ، ثمری داشت ، خدا می داند
 
استوار است اگر دین محمد امروز
علتش خون شهید است ، خدا می داند
 
سال ها یاوه شنیدیم ز اغوا شدگان
عده ای مست دروغ اند ، خدا می داند
 
یاوه در ارزش کار شهدا بی اثر است
قدر جانی که فدا گشت ، خدا می داند
 
شیعیان نسل به نسل از شهدا یاد کنید
خطری هست ز دشمن که خدا می داند
 
از شهادت که بِبُرّیم به ما می تازند
نقشه ای شوم کشیدند ، خدا می داند
 
راه پیروزی ما بیعت با اسلام است
نسل ما نسل ظهور است ، خدا می داند
 
فاتح آن است که در فتنه بصیرت دارد
دشمن اما کر و کور است ، خدا می داند
 
دشمن از غیرت و دینداری ما می ترسد
قدر ما را چه کسی غیر خدا می داند
 
هرکسی رفت به میدان جهاد عاشق بود
بت شکن اهل ریا نیست ، خدا می داند
 
شاعر : نهاندل
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دعای فرج

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

جستجو

موضوعات

  • داستان برای نوجوانان
  • سعدی/داستان
  • شعر
  • کودک/اخلاق
  • کودک/بازی
  • کودک/تاریخ
  • کودک/حدیث
  • کودک/زبان قرآن
  • کودک/شعر
  • کودک/قصه
  • کودک/نقاشی

سایت های کاربردی

  • آی بانو / غذای مادر و کوک
  • کلینیک مامایی ریحانه سنتر
  • حامین مدیا
  • فرزند ایران
  • اعجاز قرآن
  • نور / پایگاه جامع تاریخ
  • نور / پایگاه جامع امیرالمومنین
  • نور / جامع الاحادیث
  • نور / ویکی نور
  • استاد حسن رحیم پور ازغدی
  • استاد علی ملکی / ترجمه خواندنی قرآن
  • نور / بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام
  • سایت رسمی امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • سایت ولاء صدیقه
  • نصر تی وی
  • سایت یک فیلم
  • مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی
  • پایگاه اطلاع رسانی حوزه
  • اسلام کوئست نت
  • بازار کتاب رایگان قائمیه اصفهان
  • باشگاه خبرنگاران جوانان
  • پورتال امام خمینی
  • سایت رهیافته وابسته به انجمن شهید ادواردو آنیلی
  • سایت عهد عتیق و جدید به زبان اصلی
  • سایت فرهنگی تبلیغی حرم مطهر رضوی
  • استاد علیرضا پناهیان
  • استاد علی اکبر رائفی پور/مصاف
  • استاد احسان عبادی/مهدویت
  • پایگاه جامع فرق ادیان مذاهب

وبلاگ یوم المصیر

آخرین مطالب

  • چیک و چیک
  • وقت حموم
  • عالم دین رو از کجا بشناسم؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس